¸¸.•¨¯`•¸¸;کافه الی ¸¸.•¨¯`•¸¸.
گرچه شب تاریک است  دل قوی دار سحر نزدیک است.


دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه زندگی…
مثل یک بوسه عاشقانه که یادم بیاورد هنوز زنده ام !

+ تاريخ شنبه نوزدهم اسفند ۱۳۹۱ساعت 13:9 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |

گــاهے خــیـــال مــے ‌کــنــم

خــدا روےِ لــحــظـﮧ‌هـــایــش قـــیــمـت گــذاشــتـــﮧ اســت ...

خــیــلــے از شــب‌هــا ارزانــےِ خـــودش !

امـــآ...

یــک شـب‌هـایــے هـســت

کــﮧ بــراے مــלּ

زیــادے گــراלּ تــمــام مـے ‌شـود !

+ تاريخ شنبه نوزدهم اسفند ۱۳۹۱ساعت 13:8 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |
امروز عجيب خوابم مي ايد

به اندازه ي تمام لحظه هاي رفته

و به اندازه ي تمام لحظه هاي نيامده


خسته ام ..

ميروم كمي بميرم ...



بيدار كه شدم برميگردم همين جا ..


+ تاريخ پنجشنبه دهم اسفند ۱۳۹۱ساعت 11:13 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |
مـَـرا بــآ פֿـیالتـــ تَنهــــا نـَگــذار

פֿـیالتـــ اصــلا بـﮧ تـــــو نرفـتـﮧـ اَســـتــ

مهــــــرباלּ نیستــ .. !


آزارمــ مےבهـــــב


בلمـــ פֿـوבتـــ را مےخواهـــــَב
+ تاريخ دوشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۱ساعت 9:56 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |

 

درخت ها گیاهانی عاشقند

دربهارشکوفه و در تابستان ثمر

درپاییزغمگنانه، اشک (برگ)می ریزند

وازسرمای زمستان، ایستاده می میرند!

کمی فکرکن رفیق!!

زمستان فصل غرور است

وغرورقاتل عشق

بعضی از حسادت ها میتونه یه احساس- عاشقانه ی حاد باشه!

 

+ تاريخ یکشنبه ششم اسفند ۱۳۹۱ساعت 20:16 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |


درک این که جزخدا هیچکسی نداریم خیلی راحته. ولی نمیدونم چرا بازم

به همه اعتماد داریم جز خدا. خدا تنهام نذار

+ تاريخ یکشنبه ششم اسفند ۱۳۹۱ساعت 20:16 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |
اه امروز خیلی حالمو خراب کردی

نمیدونم واقعی بود اون پیامات یا نه ولی کافی بود تا حال منو خراب کنه

به خدا دوست داشتن تو یه اشتباه محضه میدونم نمیخوام دیگه خودمو درگیرت کنم امروز بیش از حد ازت سرد شدم

امروز دلم میخواست بهت بگم غلط نکن وقتی گفتی عشقم ونفسم وقتی فک کرده بودی من واقعا هاجرگفتی اجازه بده عاشقت بمانم من بدون تو هیچم عشق تنهای من ـ میپرستمت دلم می خواست بهت بگم گــ ه نخور.............

آخه الان وقت پ ر ی ود شدن بود اعصابم ریخته به هم اینجور موقع ها اعصابم قاطیه قدرت فکر و تصمیم گیریم در حد صفر میشه

پیام داده آخه اون کسی نبود که هر روز بهم زنگ نزن حتی صبح اون منو بیدار میکرد اما دو روزه.........

عوضی متنفرم ازت

بعد میگه میتونی کمکم کنی گفتم کمکی از من بر نیماد متاسفم پیام داده برمیاد اسم و مشخصاتش بهت میدم دانشگاه سوال بگیریا شماره داداشش بهت میدم ازاون شماره خوابگاهشون بپرس بگو رفیقمه

اون لحظه دلم میخواست پیشم باشه سرشو کنم تو فاضلاب پیام دادم به من چه چرا به من میگی برو دانشگاه ببینش

نوشتم تا بعضی حرفاش فراموش نکنم

+ تاريخ یکشنبه ششم اسفند ۱۳۹۱ساعت 20:12 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |
خیلی احمقی

نامرد نمیبخشمت، نمیبخشمت

منو هاجر صدا میکنی مثلا که چی؟

میخوای میخوای بگی فراموشت کردم یا واقعا هاجری وجود داره؟

عیب نداره خوب خودتو نشون دادی ادامه بده عشقم هر روز با یه نفر بیچاره اون هاجر اگه واقعا وجود داشته باشه

وقتی زنگ زدی قلبم داشت ازجا کنده میشد ولی اون هاجر گفتنت حالمو خراب کرد و اشکمو در آورد...بی خیال دیگه جواب پیامتم نمیدم

گمشو از زندگیم بیرون تو یه هرزه ای

+ تاريخ یکشنبه ششم اسفند ۱۳۹۱ساعت 18:14 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |

يه وقتايي آدم بايد سرشو بلند كنه، زل بزنه به آسمون، لبخند بزنه


و بگه: خدا خيلي مخلصيم، هوامونو داشته باش ما هم تنهاییم...

.

.

.

 

+ تاريخ یکشنبه ششم اسفند ۱۳۹۱ساعت 16:58 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |
وقتی تنهایی

دوست نداری که شب بشه

که شب بشه و باز نتونی بخوابی

که بازم چشمت به گوشی کنار بالشت باشه و بی صبرانه منتظر روشن شدن چراغش باشی

و اما

بازم نمیشه

+ تاريخ پنجشنبه سوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 12:14 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |

و من تردید داشتم که با نبودنت آرام می شوم یا با بودنت خوشبخت؟

و حتی شک داشتم که آرامش را می خواهم یا خوشبختی را!

و هنوز دست و پا میزنند

ذهن خسته ام…

قلب درمانده ام…

چشمان بهت زده ام…

حرف هایم این روزها سر و ته ندارد!!

+ تاريخ پنجشنبه سوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 12:10 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |

میخــــــواهم عوض شوم !

چرا بایـــــد دلتنگ آغوشت باشم ؟

میخـــــــواهم تــو دلتـــــنگ آغوشـَــم باشــــی !

میخـــواهم آن سیــــب ِ قرمزِ بالـــای درخــــــت باشــَـــم

در دورتـــــرین نــُـقطه . . .

دقت کن !!!

رسیدن بـــــه مــَــن آسان نیـــــست

اگر هـِــمـَــتـــَـش را نـــَـداری

آسیــــبی به درخت نــــزن

بـــــه همان سیــــب هایـــــ کِرم خورده ی روی زمــــــین قانـــــــــــــع

بــاش ...

+ تاريخ پنجشنبه سوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 12:6 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه

خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتنه محضه

کنارم هستی و باز هم بهونه هامو میگیرم

میگم وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم

یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم

از اینجا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم

فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم

محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم

میدونم که یه وقت هایی دلت میگیره از کارم

روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم

تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری

تو هم از بس منو میخوای یه جورایی خودآزاری

کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاست دریا

مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا

قشنگه ردپای عشق میاد زیر چتر برف

اگه حاله منو داری می فهمی یعنی چی این حرف

میدونم که یه وقت های دلت میگیره از کارم

روزای که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم

تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری

تو هم از بس منو میخوای یه جورای خودآزاری

 

+ تاريخ پنجشنبه سوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 11:40 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |

بیا معامله کنیم..!

تو بخواب 

من بنشینم کنار تخت 

تو خواب ببین من هم شروع کنم به نوشتن رویا هایت.. 

قسم یاد می‌‌کنم هر آنچه که ببینی‌ همان را می نویسم! 

میخواهی‌ که فرار کنیم در رویا هایت؟ 

بدون هیچ واهمه‌ای از عاقبت کارمان 

تو کفش‌هایت را در بیار و پاا برهنه 

من هم چشم‌هایم را ببندم 

هر کجا که پا گذاشتی.یک غزل،یک بیت..!


......


بیا معامله کنیم هر طپش قلب تو برابر با نفس هایم؟


تو بخند من هم رنگ خو دکارم را عوض کنم! 

گریه کن تا بایستم،هیچ نگویم،ننویسم! 

تا درست بباری 

من هم مست شوم از بارش دلچسبت! 

آخر نقشه دارم گلم 

میخواهم کلاه سرت بگذارم،دبه در بیاورم سر رنگین کمان چشمانت...! 

راستی‌ گلم 

آنقدر پهلو به پهلو نشو در خواب... 

نکند گرمت هست؟ 

اگر هست بگو تا که نبوسمت 

نفس زدن‌هایت را گره نزنم بر کاغذم،شعرم..!! 

بی‌تابی که میکنی‌ فصل شعر‌هایم تغییر می‌کند 

یکباره دیدی که از بهاری به پاییزی جهیدم 

آرام که میشوی تابستانی میشوم 

لبخند که می زنی‌ برفی ی تنهایی‌‌ام آب میشود! 

هزار شکوفه می زنم از خوشحالی 

ای جان گلم.. 

در خواب حرف هم که می زنی‌.......!! 

راستی‌ 

یخواهی‌ که آرام ملافه را از روی تنت بر دارم؟ 

میخواهی‌ که سبزه زار تن عریانت را با زبان شعر شرح بدهم؟! 

میخواهی‌ که از زبان گلهای ملافه ات احوال تک تک تار مویت را بپرسم؟! 

قسم میخورم که جز حقیقت چیز اضافی ننویسم! 

نمی خواهی که معامله کنیم؟! 

تو ناز کن من هم نازت را بکشم 

قلّک حس با تو بودنم پر هست با اسکناس‌هایی‌ به شکل دوست داشتنت! 

هر یک ناز و کرشمه ات را با یک شاخه گل عوض میکنی‌؟ 

چطور هست هان دلکم؟! 

ضرر نمیکنی‌ باور کن 

فوق فوقش اگر ضرری هم باشد این میان من می‌کنم 

دلم خوش هست که برای خریداری ی ناز تو بوده هست گلم 

چه کسی‌ بهتر از تو؟ 

ای جان گلم 

نگاه کن 

جای لبانت روی بالشت افتاده هست 

هر بار که نفس می‌کشی 

دسته دسته سوسن و نسترن غنچه میدهند! 

گلم 

راستش را بخواهی‌ 

خیلی‌ خوشحالم که طرف حسابم تویی! 

اصلا آتش زدم به هستی‌ ام 

بیا گلم 

همه اش برای تو

فقط پیشم باش همین

"بهرنگ قاسمی"

+ تاريخ پنجشنبه سوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 11:25 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |
 

گاهی باتاب

گاهی بی تاب

سراغ ات را می گیرم

ولی قراری بر قرار نیست

این شب 

درازتر از این حرف هاست که خوابم بگیرد

+ تاريخ پنجشنبه سوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 10:42 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |

تـمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،

ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت .

انـدازه مـی گـیـری !

حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی !

مقـایـسـه مـی کـنـی !

و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ،

کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ،

که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ،

به قـدر یـک ذره ،

یک ثانیه حتی !

درست از همانجاست که توقع آغاز می شود

و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که به نام عشق می بریم…!


+ تاريخ چهارشنبه دوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 17:40 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |

اونایی که الان دست تو دست عشقتون خوشبخت زندگی می کنین
اونایی که الان با عشقتون خوشین
اونایی که هر لحظه به عشقتون اس ام اس می دید و شادیــد
همش گوشیتون زنگ میخوره و اس ام اس دارید..
((واسه اونایی که الان تنهـان دعا کنید...))
اونام مث شما یه روزی خوش بودن یه روزی عاشق وحالــا تنهان
گوشیاشون رو میزه..همش به صفحه ش نگاه می کنن گاهیم گوشیاشونو خونه جا میزارن یادشون میره اصلا گوشی هست!!
این تنهاییه خیلی خطرناکـه دعا کن هیچکس مبتلا نشه دعاکن همه به اونی که میخوان برسن و باهاش بـــاشن تا آخر عمر... آمین  

+ تاريخ چهارشنبه دوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 17:34 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |
عشقم گاهی تو وجود خودم احساس غرور میکنم که عاشقم

میگم حتما تو یه چیز خوب داری که من اینجور عاشقتم

با اینکه هیچوقت ازت هیچ حرف بدی نشنیدم ولی نمیدونم چرا اینقدر از دستت ناراحتم

دلم برات تنگ شده زیاد ، عزیزم خودت خواستی که دوست داشته باشم و عاشقت باشم

خودت همیشه میگفتی تو فقط منو بخواه مگه یادت رفته ؟

من الان تو رو میخوام ولی تو نیستی

راستی شنیدم دعوات شده چاقو خوردی آخه چرا دیوونه؟

خداروشکر که خوبی....!

خیلی حالم خرابه

نمیدونم چرا امروز اینقدر منظرتم نمیدونم چرا؟

 

+ تاريخ چهارشنبه دوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 16:55 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |

ادامه مطلب
+ تاريخ چهارشنبه دوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 16:41 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |
بی خیال تو حتی لیاقت حرفای منو نداری چه برسه به عشقم

خدا تو رو آفریده که فقط کار کنی و دلخوشیت این باشه که از دیگرون سواستفاده کنی

 بعد بخندی فک کنی خیلی زرنگی

نمیدونم چرا هرچقدر میگم بی خیال فکر و خیالام بیشتر میشه

 

+ تاريخ سه شنبه یکم اسفند ۱۳۹۱ساعت 14:39 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |
בوسـتـ❤ـــتــ בآرم و ایـטּ بــہ شـنـآسـنـآمــہ هـآ هـیـچ ربـطــے نـבآرב !
בلماטּ کــہ بآهم بآشـב یـعـنــے : گـور پـבر فـآصـلـہ هــآ
+ تاريخ سه شنبه یکم اسفند ۱۳۹۱ساعت 9:47 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |

بزرگتــــــرین اشـــــتباه ما این است که :


گاهــــی‌ آدم‌ها را


بسیار طولانی تـــــر از چیزی که لیاقـــــتش را دارند ،


در زندگــــی‌مان نگـــــاه می‌داریم …


لیـــاقــت مــی خواهــد


بـــودن در شعــر هـــای دختــری که


بـــــا تمامــــ عشقــش نبـــودنـــت را اشکــــ مــی ریـــزد


تعجـــب نکــــن !!


در بی لیـــــاقتی تـــو شکـــی نیـــست

اینجـــا دلیـــل بــودنـــت میـــان بغــــض هــــایـــم


خــریتـــــ خـــودم اســـت نـــه لیـــاقــــت تــــو

 

 

 

+ تاريخ سه شنبه یکم اسفند ۱۳۹۱ساعت 9:21 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |
  یک ماه دیگه تا عید مونده پارسال یه همچین روزی من خیلی حالم خوب بود و خوشحال بودم نه دلتنگ کسی بودم نه عاشق کسی. اما امسال یه جور دیگست

احمق دیروز همش منتظر بودم آخه چرا شما اینقدر دروغگو هستین٬هم به تو زنگ زدم هم به لیلا حداقل جواب میدادی معذرت خواهی میکردی میگفتی نشد. خیلی ازدستت ناراحتم دیروز وقتی جواب ندادی اشک تو چشام جمع شد.

فقط دلم میخواد فراموش بشی همین ...دوست داشتن من لیاقت میخواد که تو نداری..از وقتی که از تو جدا شدم سعیم این بود که تو رفتارم با همه محتاط تر باشم کلا به کسی دل نبندم و مغرور باشم ولی مثل اینکه برعکس شده همه بهم میگن یه دختر خیلی خوب و خوش اخلاق...

همیشه حالم از هرچی داهاتیه به هم میخورد ولی نمیدونم چرا بازم عاشق تو شدم ...خدا یه کاری کن، خدا کیفیت رو فدای کمیت نکن کمتر بیافرین شهری بیافرین اصلا حذف کن این داهاتیهارو ..

آخه اینارو میخوای چیکار دلت به چیشون خوشه هان !؟

 

 

+ تاريخ سه شنبه یکم اسفند ۱۳۹۱ساعت 9:1 نويسنده ¸¸.•¨¯`•¸¸الی ¸¸.•¨¯`•¸¸. |